عقل سرخ



دکتر درحالی که داشت به دستش ژل ضد عفونی می زد به مرد سالخورده ­ای که روی تخت دراز کشیده بود، نگاهی کرد و گفت: چهره شما برام آشناست».

مرد سالخورده که به خاطر عفونت حاد ریوی نمی تونست به راحتی صحبت کنه، گفت: من نمی تونم چهره شما رو ببینم».

دکتر که بعد از چند ساعت کار، تازه متوجه ماسک روی صورتش شده بود، اون رو پایین کشید.

مرد سالخورده چشمش به صورت خسته دکتر افتاد و گفت: رضایی هستی، شاگرد اول کلاس دوم مدرسه جهاد»

 


پرستار که حالا خودش هم بیمار شده بود، قرآن را بست و با صدایی آهسته، شبیه به زمانی که نماز ظهر می­خواند، گفت: حاج آقا! چه فرقی بین فی الله» و فی سبیل الله» هست؟»

حاج آقا که داشت زمین را با مواد ضد عفونی تمیز می کرد، گفت: کسی که بفهمه بین این دوتا فرق هست، شهید میشه»؛ مکثی کرد و ادامه داد: درست مثل رضوانی تو کربلای.»

برای چندمین بار صدای صوت ممتد، حرفش را قطع ­کرد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برای یک بار تاسیسات الکتریکی نوترال mojedaryae سانگستان farrshadb fazlo20 وبلاگ سبزترین بهار فیزیک هفتم آموزش در قاب من